جوانه هاى مهراينك درخديجه به بارنشسته بود، او جوانى پاكدامن و امين پيش روى خود داشت كه عرق نجابت از صورتش ريزان و پاكى دلش از صداقت سيمايش آشكاربود. بانوى قريش بطور مستقيم تقاضاى ازدواج كرد. او به امين قريش چنين گفت: “يابنعم انى رغبت فيك لقرابتك وسطتك فى قومك وامانتك وحسن خلقك وصدق حديثك “
اى پسرعمو، من به خاطرخويشاوندى، شرافت تو درميان مردم، امانت، خوش خلقى و راستگويى ات به تو تمايل پيداكردم.
محمد (ص) پيشنهاد خديجه را پذيرفت و عمويش ابوطالب را ازآنچه رخ داده بود آگاه ساخت. ابوطالب همراه جمعى از بنى هاشم به نزد عموى خديجه"عمروبن اسد"رفت و تقاضاى ازدواج كردند. ابوطالب هنگام خواندن عقد گفت:… او به خديجه و خديجه به وى علاقه دارد اينجا جمع شده ايم كه با رضايت خودش خطبه بخوانيم. »
به اين ترتيب خورشيد مكه، درحالى كه تنها بيست وپنج سال ازعمرش را پشت سرمى گذاشت، بر بام بخت سرور زنان قريش تابيدن گرفت، خديجه، همسرآفتاب شد و فصل نوينى در زندگى هردو پديدآمد. خديجه (س) با محمد (ص) پيوندى ابدى برقرارساخت؛ همدل، همسر، همراز وى شد.